باران که ببارد و هوا مه آلود و دلگیر هم که باشد دلتنگی آوار می‌شود روی حجم وسیعی از قلبت و دلت می‌خواهد روی تمام شیشه های بخار گرفته این شهر بنویسی از همهٔ آن چیزی که حتی قلبت برای نگه داشتنش کوچک است باران که ببارد و یک خیابان دراز هم باشد و تو تنها باشی تنهایی ات عمیق تر میشود و پر رنگتر و ادمها نمناکتر می‌شوند و غمگین تر اما من با خودم عهد کرده ام باران که ببارد رنگی ترین روسری ام را سر کنم و تمام خیال تو را لابه لای موهایم پنهان کنم و هر کجا که بودم چه در حجم سیاه این شهر چه در رنگی پا کوب های کوه سرشار از شوقی بی پایان با خودم شعر بخوانم و بروم و هر بار انگشت‌انم  را در خیسی موهایم هی تاب دهم و با خیالت خوش باشم من یاد گرفته ام حتی اگر نباشی و در همهمه تمام آدم‌های اطرافت گم شوی و مرا بخاطر نیاوری  تو رادر وسعت بزرگ دنیای کوچکم بسازم و با خیال تو چه دردر کوچه پس کوچه های این شهر چه در بیکرانگی دشت‌ها و کوهها قدم بزنم "حتی اگر آدم‌های دیگری جای مارا در قصه آن دیگری گرفته باشند" من ساختن را خوب یاد گرفته ام و به قول قیصر امین پور "حتی اگر نباشی می افرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را" هنوز باران می‌بارد و من دلگیر نیستم. 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی مدرسه بو علی زیارت بانو خريد کاغذ ديواري ، خريد لمينيت منابع دکتری مهندسی برق روزنوشت‌های من تخته نرد شرطي -تخته نرد پولي ادبیات دلنشین AZMON1399{ آزمون انلاین} Natalia ایده برتر